در این مطلب آمده است: در همه جنگهای گذشته در سال ۱۹۴۷، سال ۱۹۵۶، سال ۱۹۶۷، سال ۱۹۷۳، و سالهای بین ۱۹۸۲ و ۲۰۰۰ تا جنگ سال ۲۰۰۶، یک موشک به تلآویو اصابت نکرد و تلآویو همیشه دژی حفاظت شده و به دور از تهدید باقی مانده بود و اگر هم تلآویو تهدید میشد، این تهدید موقتی و گذرا بود یا اینکه رژیم اشغالگر میتوانست آن را مهار کند. چه در زمان جمال عبدالناصر، چه در عراق یا در سوریه چنین تهدیدی وجود نداشت. اما اکنون رژیم اشغالگر در برابر واقعیت جدیدی قرار گرفته است و مجبور است اعتراف کند حمله به تلآویو در همه درگیریها میان دولت اشغالگر و هر یک از طرفهای محور مقاومت، قابل تکرار است؛ بنابراین موشکهایی که تا تلآویو برد دارد موجود و توانمند است و گنبد آهنین قادر نیست مانعش شود؛ کاری را که مقاومت در غزه میتواند انجام دهند قطعا طرفهای اصلی به طریق اولی میتوانند بهتر از آن را انجام دهند. همین کار را مقاومت در لبنان، ارتش سوریه، نیروهای بسیج مردمی عراق و قطعا ایران میتوانند انجام دهند.
حماس، جهاد (اسلامی) و دیگر گروهها قدرت تبرئه از این حمله موشکی یا حتی محکوم کردن آن را دارند، اما زمانی که جنگ آغاز شود نمیتوانند سکوت کنند و نظارهگر باشند. پس از شلیک موشکها، دیگر این مسئله منطقی نیست که کشتارها اتفاق بیفتد، اما موشکهای همچنان در انبارها باقی بماند.
در انتهای این مقاله آمده است: برای نسلهای عربی که هم شاهد دوره شکستها بودند و هم شاهد پیروزیهای مقاومت هستند، اتفاقی که شب گذشته رخ داده است در واقع رویایی دیرینه را محقق ساخت و دلهای آنها را شاد کرد. اگر نتانیاهو خفت و خواری این موشکها را چشیده باشد موازنه بازدارندگی جدیدی محقق شد و اگر در پاسخ به آن به جنگ متوسل شود، صاحبان این موشکها را وادار میکند موشکها را از انبارها خارج سازند.